اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی المهاجر. یکی از روات قراءة ابن عامر است . (ابن الندیم ). و رجوع به فهرست عقدالفرید شود. مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید: اسماعیل بن عبداﷲ یا اسماعیل بن عبیداﷲبن ابی المهاجر. وی شخصی عدالت پرور و خوش طبع بود و در سنه ٔ 100 هَ .ق . عمربن عبدالعزیز وی را والی افریقا کرد. بیشتر بربریان در زمان این والی ربقه ٔ دین اسلام را به گردن نهادند و او بعد از یک سال از این منصب معزول گشت و یزیدبن ابی المسلم کاتب حجاج را بجای او نصب کردند.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۰ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ غفاری اشجعی . عسقلانی در اصابة او را از صحابه شمرده گوید: آیه ٔ «والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء... ۞ »...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ قسری . یکی از خطبای زبان عرب است . (ابن الندیم ). و رجوع به حبیب السیر ج 2 جزو2 ص 70 شود.
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن عبداﷲ کردفانی . رجوع به کردفانی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ یحصبی مکنی به ابومروان تطیلی از علمای تطیله ۞ . (حلل السندسیة ج 2 ص 169).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالمجیدبن محمدعلوی فاطمی . رجوع به ظافر علوی و اعلام زرکلی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالمل»بن علی مکنی به ابوالقاسم حاکمی طوسی . وی از شاگردان امام الحرمین و مردی اهل تقوی و ورع بود و در فقه ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ربعی مقدسی مکنی به ابوهاشم . ذهبی گوید وی از کبار شافعیه و متولی قضاء مصر در سنه ٔ 321 هَ . ق .بود و سپ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن اسماعیل بوشنجی شافعی . او راست : مستدرک فی فروع الشافعیة. وفات وی بسال 536 هَ . ق . است . (کشف الظنون ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیدبن محمدبن ابوالحسین ابوالخیر البستی امیر بطیحة. وی بعد از فرار ابن هشیم به اشارت ابوالغنایم با برادر خود محم...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ. مؤلف سیرة عمربن عبدالعزیز روایتی ازو در نقل قول عمربن عبدالعزیز آورده است . (سیرة عمربن عبدالعزیز ص 209...