اشق
نویسه گردانی:
ʼŠQ
اشق . [ اَ ش َق ق ] (ع ص ) اسب که در دویدن چپاراست رود. || یا اسب گشاده دست و پا. || اسب دراز. مؤنث : شَقّاء.ج ، شُق ّ. || زن فراخ فرج . (منتهی الارب ). || دراز. (تاج المصادر) (زوزنی ). || (اِخ ) نام اسب بنی صبیعةبن فراز. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عشق باخت . [ ع ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) عشق باختن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عشق شود : آفتی نبود بتر از ناشناخت تو برِ یار و ندان...
عشق خدا. [ ع ِ ق ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فلاسفه ومتصوفه ، عشق به حق تعالی است . (فرهنگ فارسی معین ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: شِرینگارین (سنسکریت: شْرینگارین) ایسم کَتومایی/ایسم کَتومِشی (پارسی نو)
مرغ عشق . [ م ُ غ ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔ برشوندگان که دارای قدی کوچک است (کمی بزرگتر از گنجشک ). اصل ...
عشق ورزی . [ ع ِ وَ ] (حامص مرکب ) عشق ورزیدن . تعشق . تصابی .
عشق زدن . [ ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح رنود، به منزله ٔ سلام گفتن بود که گاه بمعنی مشهور آید که فعل شرعی است و گاه بجای الوداع ا...
عشق سنجی . [ ع ِ س َ ] (حامص مرکب ) سنجش و قیاس شیفتگی و دلدادگی : مرا در عشق سنجی با برهمن سزد زین غم اگر زنار بندم .صائب (ازآنندراج ).
عشق نامه . [ ع ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ عاشقانه . (فرهنگ فارسی معین ). شیفتگی نامه . محبت نامه : بالای هزار عشق نامه آراسته شد به نوک خا...
این واژه ها عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناندا nãndã (سنسکریت: ناندی، نَندَ)
رَپَک (اوستایی)
اَوَس، کِلی، پریتی، priti پریتا، pritã پریا، pryã رَتی...