اشک
نویسه گردانی:
ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) شانزدهم یا ارد دوم . پس از کشته شدن فرهادک ، نجبای پارت شخصی ارد نام را که از خاندان سلطنت بود و از ترس فرهادک در گوشه ای پنهان وگمنام میزیست ، بر تخت نشانیدند. و چون وی به هیچ روی انتظار نداشت بسلطنت برسد، هنگامی که به وی اعلام کردند، غرق حیرت گردید، ولی چیزی که نیز باعث حیرت میباشد این است که وی نظر به اوضاع زمان و جهات رسیدنش به پادشاهی میبایست رفتار نیکی داشته باشد، ولی برخلاف انتظار همین که بتخت نشست ، بخشونت پرداخت و بقدری تعدی کرد که مردم از وی متنفر شدند و در نتیجه او را نابود کردند. مدت سلطنت او از 4 تا 8 م . بود. (از ایران باستان ج 3 ص 2391). و رجوع به ارد دوم شود.
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اشک جگرگون .[ اَ ک ِ ج ِ گ َ گو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ .(آنندراج ). و رجوع به اشک پیازی و اشک گل گون و اشک حنائی و اشک خون آلود...
اشک آتشناک . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). اشک آتشین .اشک جگرسوز. رجوع به اشک آتشین و اشک جگرسوز شود.
اشک خوش نمک . [ اَ ک ِ خوَش ْ / خُش ْ ن َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک پرسوز که از درد آید. (هفت قلزم ). اشک شور که از درد فراق دوستان ز...
اشک پشیمانی . [ اَ ک ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک ندامت : روز محشر را کند شب نامه ٔ ناشسته اش هرکه دست از دامن اشک پشیمانی کشید. صائ...
اشک افشاندن . [ اَ اَ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک فشاندن . اشک باریدن . رجوع به مصادر فوق شود.
اشک خون بقم . [ اَ ک ِ ن ِب َق ْ ق َ / ب َ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک خون آلود که از اندوه فراق زاید. (رشیدی ) (مؤیدالفضلا).
اشک دختر تاک . [ اَ ک ِ دُ ت َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگور : چه خلوت زهره ای در دامن خاک گواراتر ز اشک دختر تاک . زلالی...
اشک لاله فام . [ اَ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلود...
اشک لاله گون . [ اَ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلو...
اشک فروخوردن . [ اَ ف ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ضبط کردن گریه . (آنندراج ).