اشک
نویسه گردانی:
ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) بیست ویکم یا وُنُن دوم . پس از گودرز بتخت سلطنت نشست .وی والی ماد بود و پس از گودرز پارتیها او را برای سلطنت طلبیدند. سلطنت وی بسیار کوتاه بود و حادثه ٔ نیک یا بد در روزگار وی روی نداد و بنابراین نامی هم از خود نگذاشت . تاریخ سکه هائی که از وی بدست آمده ازسه ماه آخر 51 و نه ماه اول 52 م . است ، برخی سلطنت او را بین 50 و 51 م . میدانند و مورخ دیگری تاریخ سکه های او را از سپتامبر 52 تا اکتبر 54 م . نوشته است ولی این نظر چندان قابل اعتماد نیست و در هر حال زمان سلطنت او محققاً معلوم نیست . (از تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2423 - 2424). و رجوع به صفحات مزبور شود.
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اشک شور و گرم .[ اَ ک ِ رُ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اشک اندوه و فراق . (فرهنگ ضیاء) (هفت قلزم ) (رشیدی ).
اشک خون آلوده . [ اَ ک ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خونی و ...
اشک دردیده شکستن . [ اَ دَ دی دَ / دِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بند شدن اشک در دیده : رفتی و بشکست از دوری تودر دیده ام اشک در سی...