اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشک

نویسه گردانی: ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) بیست ودوم یا بلاش ۞ اول . فرزند ونن بود و پس از مرگ وی در51 یا 52 م . به تخت نشست . وی آخرین شاه نامی اشکانی است و پس از او دولت اشکانی رو به انحطاط میرود. این انحطاط در تزاید است تا به انقراض منتهی میشود. سلطنت بلاش اول در تاریخ ایران مهم است زیرا او دوره ٔ دوم جنگهای ایران و روم یا روم و ایران را با بهره مندی به آخر رسانید. اشک بیست ودوم برخلاف چند شاه اشکانی که پیش از وی سلطنت کردند نه تنها پدرکش یا برادرکش نبود بلکه وی میخواست یگانگی و وفاق در خانواده ٔ اشکانی بر پایه ٔ محکمی قرار گیرد و این نیت خود را نه تنها با نطق بلکه با عمل ثابت کرد. گذشته از این وی سرداری ماهر و دارای عزمی راسخ بود و این صفت وی در مخاصمات بسیاری که با سردار نامی روم کُربولو داشت بخوبی نمایان است . وی بر پتوس سردار دیگر رومی از حیث صفات سرداری مزیت داشت و در پرتو همین مزیت بر او غالب آمد. باری وی شخص مذهبی بود و در دوران سلطنت خود به جمعآوری اوستا که در روزگار اسکندر از میان رفته بود، فرمان داد. (از تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2424 - 2465). و رجوع به صفحات مزبور و بلاش اول شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اشک . [ اَ ] (اِ) قطره . (برهان ) (غیاث ) (هفت قلزم ). قطره ٔ آب . (آنندراج ). هر چکه . قطره ٔ باران . (سروری ) (فرهنگ اسدی ). قطره را گویند عموماً...
اشک . [ اَ ] (اِ) احتمال میرود که این آیه که در زبور است اشاره به بعضی از عادات قدیمه ٔ رومانیان باشد که اشک عزاداران را در شیشه جمع کرد...
اشک . [ اَ ] (اِ) ۞ درختچه ای است در نواحی خشک و کوهستانی و در اراضی اطراف کرج میروید.
اشک . [ اِ ش َ / اِش ْش َ ] (ترکی ، اِ) خر که بعربی حمار گویند و این لفظ ترکیست . از لطایف و در لغات ترکی بتشدید شین معجمه نوشته است . (غیاث ...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده از اولاد بهمن و اولاد اورا اشکانیان گویند و بعضی اولاد او را از کاوس دانسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) دوم یا تیرداد اول . پس از شکست برادرش بر تخت نشست و خود را ارشک (اشک ) نامید (248 ق . م .). در دوره ٔ او دولت پارت قوت ی...
اشک . [ اَ ](اِخ ) سوم یا اردوان اول . پس از پدر بتخت نشست (214ق . م .) و نخست به ماد تاخت و همدان را گرفت و با قشون نیرومندی که داشت پس...
اشک .[ اَ ] (اِخ ) چهارم یا فری یاپت . پس از پدر بتخت نشست و در مدت 15 سال که سلطنت کرد، پارت را به آرامش اداره کرد. سلطنت او از 196 تا 1...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) پنجم یا فرهاد اول . پس از پدر بتخت نشست و چندین سال با مادها به نبرد پرداخت و محل سکنای ایشان را که گویا میان کادوسیان...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) ششم یا مهرداد اول . پس از مرگ برادر بتخت سلطنت نشست و در مدت 38 سال فرمانروائی به اقدامات بزرگی دست یازید و دولت پارت...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.