اشک
نویسه گردانی:
ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) بیست وپنجم یا بلاش دوم . پس از خسرو بر تخت دولت پارت نشست و 19 سال سلطنت کرد. سلطنت وی را باید از 130 تا 148 یا 149 م . بدانیم . درباره ٔ بلاش دوم آنچه بتوان گفت این است که عصر سلطنت او هنگام ضعف دولت پارت است . (از تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2490 - ص 2494). و رجوع به صفحات مزبور و بلاش دوم شود.
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اشک . [ اَ ] (اِ) قطره . (برهان ) (غیاث ) (هفت قلزم ). قطره ٔ آب . (آنندراج ). هر چکه . قطره ٔ باران . (سروری ) (فرهنگ اسدی ). قطره را گویند عموماً...
اشک . [ اَ ] (اِ) احتمال میرود که این آیه که در زبور است اشاره به بعضی از عادات قدیمه ٔ رومانیان باشد که اشک عزاداران را در شیشه جمع کرد...
اشک . [ اَ ] (اِ) ۞ درختچه ای است در نواحی خشک و کوهستانی و در اراضی اطراف کرج میروید.
اشک . [ اِ ش َ / اِش ْش َ ] (ترکی ، اِ) خر که بعربی حمار گویند و این لفظ ترکیست . از لطایف و در لغات ترکی بتشدید شین معجمه نوشته است . (غیاث ...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده از اولاد بهمن و اولاد اورا اشکانیان گویند و بعضی اولاد او را از کاوس دانسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) دوم یا تیرداد اول . پس از شکست برادرش بر تخت نشست و خود را ارشک (اشک ) نامید (248 ق . م .). در دوره ٔ او دولت پارت قوت ی...
اشک . [ اَ ](اِخ ) سوم یا اردوان اول . پس از پدر بتخت نشست (214ق . م .) و نخست به ماد تاخت و همدان را گرفت و با قشون نیرومندی که داشت پس...
اشک .[ اَ ] (اِخ ) چهارم یا فری یاپت . پس از پدر بتخت نشست و در مدت 15 سال که سلطنت کرد، پارت را به آرامش اداره کرد. سلطنت او از 196 تا 1...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) پنجم یا فرهاد اول . پس از پدر بتخت نشست و چندین سال با مادها به نبرد پرداخت و محل سکنای ایشان را که گویا میان کادوسیان...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) ششم یا مهرداد اول . پس از مرگ برادر بتخت سلطنت نشست و در مدت 38 سال فرمانروائی به اقدامات بزرگی دست یازید و دولت پارت...