اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشک

نویسه گردانی: ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) بیست وهفتم یا بلاش چهارم . پس از مرگ بلاش سوم به تخت نشست و در سال 208 یا 209 م . درگذشت وسلطنت او از 191 تا 208 م . بود. آنچه درباره ٔ وی میتوان گفت این است که وی پادشاهی نبوده که بتواند بر اوضاع فائق آید. (از تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2503- 2516). و رجوع به صفحات مزبور و بلاش چهارم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اشک شور و گرم .[ اَ ک ِ رُ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اشک اندوه و فراق . (فرهنگ ضیاء) (هفت قلزم ) (رشیدی ).
اشک خون آلوده . [ اَ ک ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خونی و ...
اشک دردیده شکستن . [ اَ دَ دی دَ / دِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بند شدن اشک در دیده : رفتی و بشکست از دوری تودر دیده ام اشک در سی...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.