اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصر

نویسه گردانی: ʼṢR
اصر. [ اُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اصار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به اصار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
عصر. [ ع ِ ] (ع اِ) روزگار و دهر و زمانه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عصر [ ع َ / ع ُ / ع ُ ص ُ ] . رجوع به عصر شود. || نماز دیگر. (م...
عصر. [ ع ِ ] (اِخ ) کوهی است میان مدینه و وادی فرع . (منتهی الارب ). جبلی است بین مدینه و وادی الفرع . و گویند پیامبر (ص ) هنگامی که از مد...
عصر. [ ع ُ ] (ع اِ) روزگار و دهر و زمانه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عصر [ ع َ / ع ِ / ع ُ ص ُ ] .رجوع به عصر شود. || نماز دیگر. (من...
عصر.[ ع ُ ص ُ ] (ع اِ) روزگار و زمانه . (از منتهی الارب ).عصر [ ع َ / ع ِ / ع ُ ] . رجوع به عَصْر شود. || ج ِ عصر. (منتهی الارب ) (اقرب الموار...
عصر. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیدبن وائلةبن جاریةبن ضبیعة. جدی است جاهلی و بطنی از بلی را تشکیل میدهد. و آن را بکسر «ع » و ایضاً بفتح «ع » و«ص ...
عصر. [ ع َ ص َ] (اِخ ) ابن عوف بن عمرو، از بنی أفصی بن عبدالقیس . جدی است جاهلی و بسیاری به وی نسبت دارند، از آن جمله است منذربن عائذ صح...
(= نشان) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پَدا (سنسکریت) ژیتاب (سنسکریت: چیتاورْتی) اثری از او نماند= ژیتابی از او نماند.
(= کار هنری ـ نوشتاری) این واژه عربی است و پارسی آن این می باشد: واشا (سنسکریت)؛ اثر هنری= واشای هنری
(= پیامد، تأثیر) این واژه عربی می باشد و پارسی آن اینهاست: شِوین (کردی) هَنود (پارسی دری) اثر دارو= شوین دارو
هنایش، هنود (تاثیر / effect) از یات (= فعل) هنودن ریشه ی کهن: خْشناتای (= اثر قانع کننده)
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.