اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصص

نویسه گردانی: ʼṢṢ
اصص . [ اُ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَصوص . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). رجوع به اَصوص شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عصص . [ ع َ ص َ ] (ع مص ) سخت و شدید شدن . (از اقرب الموارد). عَص ّ. رجوع به عص شود.
عصص . [ ع ُ ص َ / ع ُ ص ُ ] (ع اِ) بن دم و اصل آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عصعص . (منتهی الارب ). رجوع به عصعص شود.
اثث . [ اُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ اَثاث . (منتهی الارب ).
اسس . [ اَ س َ] (ع اِ) اساس . بنیاد. بنیان . پی . پایه . ج ، آساس .
اسس . [ اُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ اَساس . بنیادها. بنیان ها. پی ها. پایه ها.
عسس . [ ع َ س َ ] (ع مص ) عَس ّ است در تمام معانی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عَس ّ شود.
عسس . [ ع َ س َ ] (ع اِ) ج ِ عاس ّ. (منتهی الارب ). ج ِ عاس است بمعنی شبگرد و حارس ، آن را اسم جمع برای عاس نیز گفته اند، زیرا جمع مکسر «فاعل...
عسس باشی . [ ع َ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس عسسان . رئیس شبگردان . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عسس شود.
رییس پاسبانان شب عشرت شبگیر کن می نوش کاندر راه عشق شبروان را آشنایی هاست با میر عسس
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.