اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصل

نویسه گردانی: ʼṢL
اصل . [ اَ ] (ع مص ) کُشتن از روی علم و عمد. (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). کُشتن . (منتهی الارب ). || برجستن بر کسی یا چیزی . (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). برجستن بر: اصلته الاصلة؛ برجست بر وی مار خرد یا کلان کشنده به دم یا نفس . (از منتهی الارب ). || در آخر روز درآمدن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
عثل . [ ع ِ ] (ع ص ) بر پا دارنده ٔ شتران و مصلح آن . (منتهی الارب ) بر پا دارنده ٔ شتران و سیاست کننده ٔ آنها. (ناظم الاطباء).
عثل . [ ع َ ث ِ ] (ع ص ) بسیار از هر چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درشت و پرگوشت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || غلیظ و ضخم . (...
عثل . [ ع َ ث َ ] (ع ص ) بسیار از هر چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بسیار و وافر. (ناظم الاطباء). || درشت و پرگوشت . (از اقرب الموارد) (...
عثل . [ ع ُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ عَثول . رجوع به عثول شود.
عسل . [ ع َ س َ ] (ع اِ) انگبین . (منتهی الارب ) (دهار). شهد. (غیاث اللغات ). لعاب زنبور عسل ، مذکر و مؤنث آید و تذکیر آن بیشتر است . (از اقرب ...
عسل . [ ع َ ] (ع مص ) خوردنی ساختن به انگبین . (از منتهی الارب ). آمیختن طعام به انگبین . (از ناظم الاطباء). انگبین در طعام کردن . (تاج ال...
عسل . [ ع َ ] (ع ص ) ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء). ناقه ٔ سریع. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) هلاکی و نگونساری : عسلاً له ؛ نگونساری و هلاکی ...
عسل . [ ع َ س َ ] (ع مص ) چشیدن . (از منتهی الارب ): عسل من طعامه ؛ از طعام خود چشید. (از اقرب الموارد). || دوست نمودن کسی را پیش مردم . (...
عسل . [ ع َ س ِ ] (ع ص ) سخت زننده و سبک دست . (منتهی الارب ). شخص شدیدالضرب ، که دست او هنگام زدن بسرعت بازگردد. (از اقرب الموارد).
عسل . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) هو عسل مال ؛ یعنی او مقابل و برابر و قیم مال است .(منتهی الارب ). یعنی او خوب رعایت کننده است آن مال را. (از اقر...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۷ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.