اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصل القصب

نویسه گردانی: ʼṢL ʼLQṢB
اصل القصب . [ اَ لُل ْ ق َ ص َ ] (ع اِ مرکب ) بپارسی بیخ نی خوانند و در وی قوه ٔ جاذبه هست و اگر بکوبند و بر عضوی که آهن در وی باشد ضماد کنند بیرون آورد و چون سحق کنند و با سرکه بسرشند و بر درد مفاصل طلا کنند سودمند بود و اگر با ترمس بر کلف طلا کنند زایل کند و اگر خاکستر آن نیم چندان آن حنا بسرشند و بر سر نهند موی را قوت دهد و رویاند. (اختیارات بدیعی ). بپارسی بیخ نی گویند به اعتدال نزدیکست چون بکوبند و بپزند و به عسل سرشته قدری روغن زغیر ضم ساخته بر عضوی که پیکان در او مانده باشد بگذارند پیکان را بیرون آرد و اگر کوفته و پخته با سرکه طلا کنند، درد مفاصل را نفع دهد و اگر خاکسترش را به آب حنا و آمله و قدری روغن زرده ٔ تخم مرغ ضماد کنند موی را برویاند و قوت دهد. (تحفه ). و رجوع به الفاظ الادویه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عسل القصب . [ ع َ س َ لُل ْق َ ص َ ] (ع اِ مرکب ) آب نیشکر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). شکر. سکر. افشرده ٔ نیشکر. ماء قصب السکر. (...
عسل القسب . [ ع َ س َ لُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) عسلی است که از خرمای خشک به طبخ و فشردن و به قوام آوردن بعمل آورند. (مخزن الادویة).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.