اعلان
نویسه گردانی:
ʼʽLAN
اعلان . [ اِ ](ع مص ) آشکارا کردن . یعدی بنفسه و بالباء. (منتهی الارب ). آشکار کردن . (ناظم الاطباء). آشکارا کردن و ظاهر کردن . یعدی بنفسه و بالباء. (آنندراج ). آشکارا کردن . (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). ظاهر کردن و آشکارا کردن . (از کنز و صراح از غیاث اللغات ). ظاهر ساختن امری بر کسی . متعدی بنفس است و به باء نیز متعدی شود: اعلنه الامر و به . تَعلین . مُعالَنَه . (از اقرب الموارد). || با هم هویدا نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) آشکارکردگی . افشا. اظهار. || (اِ) هر مطلب مهمی که جهت اشتهار و اطلاع عموم مردم بر پارچه های کاغذ نوشته و در گذرگاههای عامه بچسبانند و یا در روزنامه ها بنویسند. و کِشِه نیز گویند. (ناظم الاطباء). آگهی . ج ، اعلانات . (فرهنگ فارسی معین ). || آواز. (یادداشت بخط مؤلف ).
- اعلان حکمی را ؛ آواز دادن آن . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آگهش { زبر "گ" ، زیر "ه" }
آگهش جنگ { زبر "گ" ، زیر "ه" در واژهء آگهش }
اعلان جنگ . [ اِ ن ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آشکار ساختن جنگ را. آگاه ساختن دولتی دولت یا دول دیگر را بر اینکه با او در حال جنگ است ...
اعلان قبلی . [ اِ ن ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیش آگهی .
اعلان کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) علنی کردن . آشکارا کردن . ظاهر کردن . اعلام کردن . اظهار کردن . آگهی کردن .