اعلان . [ اِ ](ع مص ) آشکارا کردن . یعدی بنفسه و بالباء. (منتهی الارب ). آشکار کردن . (ناظم الاطباء). آشکارا کردن و ظاهر کردن . یعدی بنفسه و ب...
آگهش جنگ { زبر "گ" ، زیر "ه" در واژهء آگهش }
اعلان جنگ . [ اِ ن ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آشکار ساختن جنگ را. آگاه ساختن دولتی دولت یا دول دیگر را بر اینکه با او در حال جنگ است ...
اعلان قبلی . [ اِ ن ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیش آگهی .
اعلان کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) علنی کردن . آشکارا کردن . ظاهر کردن . اعلام کردن . اظهار کردن . آگهی کردن .