اعمال
نویسه گردانی:
ʼʽMAL
اعمال . [ اِ ] (ع مص ) کار فرمودن . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). کار فرمودن و در کار آوردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر کار داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بکار واداشتن . (از اقرب الموارد). در کار آوردن . (منتهی الارب ). || کار بستن . (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || کردن به رأی و دانش خویش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || در اصطلاح عبارت است از اضطراب در عمل و آن ابلغ است از خود عمل . (از تعریفات جرجانی ). || (اِمص ) کارفرمودگی . عمل کردگی . (ناظم الاطباء).
- اعمال غرض ؛ بکار بردن غرض . (یادداشت بخط مؤلف ).
- اعمال نفوذ ؛ بکار بردن قدرت و نفوذ. توصیه کردن .
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
اعمال . [اَ ] (ع اِ) ج ِ عمل ، کار و خدمت . (آنندراج ). ج ِ عَمَل . (مؤید الفضلاء). ج ِ عَمَل ، بمعنی کار و خدمت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطبا...
اَعمال (کارها): همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کارِل kArel (کار با پسوند جمع لکی اِل). اِعمال (به کار بردن): همتای پارسی این واژه ی عربی، این و...
اعمال نظر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: هَنزَف بینش hanzafe binesh هنزف hanzaf (مانوی)**** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اعمال سیف . [ اَ ل ِ س َ ] (اِخ ) ناحیتی چند است (در اقلیم فارس ) بر کنار دریا همه گرمسیر و بیشتر عرب مقام دارند و آب و هوایش سخت مخالف بود...
اعمال یدی . [ اَ ل ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کارهای دست . آنچه با دست انجام گیرد.
اعمال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بکار بستن . بکار انداختن . بکار بردن . عمل کردن .- اعمال نفوذ کردن ؛ نفوذ و قدرت را بکار بستن . از مقام ...
نامه ٔ اعمال . [ م َ / م ِ ی ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کتاب کردار و افعال . (ناظم الاطباء). آنچه ملکین موکلین بر هر تن از آدمی نویسند از ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نامه اعمال (اصحاب یمین و یسار)فارسی4423 نمایش | قرآن در مقام بیان اوصاف کسانى که به لقاء پروردگار خود فائز گردیده اند و مشمول رحمت رحمانى و رحیمى الهى...