افرند. [ اَ رَ ] (اِ) فر و نیکویی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (آنندراج ). || زیبائی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (آنندراج ). همان اروند است . (شرفنامه ٔ منیری )
: افرند تو ندارد اورند تو کسی
گر چند هست شاهدی ار چند و ارجمند.
(از مؤلف شرفنامه ).
|| حشمت . (برهان ) (هفت قلزم ). حشمت و جلال . (ناظم الاطباء). حشمت و مهتری . (آنندراج ).