اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اقدام

نویسه گردانی: ʼQDʼM
اقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت
مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام .

سعدی .


- مزال اقدام ؛ لغزشگاه . جائی که قدم ها بلغزد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الا...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: دایات dâyât (اوستایی)، اکسار éksâr (سغدی: kşâr)، کتیا ketiâ (سغدی)، فرکر farkar (اوستایی: fra-kar) **** فا...
خاک اقدام . [ ک ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زمین است . || در مورد تواضع و فروتنی بکار برند. تراب اقدام .
به سرعت اقدام کردن، اقدام حیاتی که نیاز به سرعت فراوان دارد، اقدام در اولین فرصت
اقدام واژه ای عربی است و جایگزین پارسی «در دست اقدام»، این می باشد: پویژار pavižâr (پارتی: patvižâr)**** علی محمد عالیقدر 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.