اقدام
نویسه گردانی:
ʼQDʼM
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: دایات dâyât (اوستایی)، اکسار éksâr (سغدی: kşâr)، کتیا ketiâ (سغدی)، فرکر farkar (اوستایی: fra-kar) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت مطاوعت بگر...
اقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الا...
خاک اقدام . [ ک ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زمین است . || در مورد تواضع و فروتنی بکار برند. تراب اقدام .
به سرعت اقدام کردن، اقدام حیاتی که نیاز به سرعت فراوان دارد، اقدام در اولین فرصت
اقدام واژه ای عربی است و جایگزین پارسی «در دست اقدام»، این می باشد: پویژار pavižâr (پارتی: patvižâr)**** علی محمد عالیقدر 09163657861