گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الذ نویسه گردانی: ʼLḎ الذ. [ اِل ِ ] (اِخ ) ۞ شهری در پلوپونز ۞ (شبه جزیره ای در جنوب یونان ). (تاریخ الحکماء قفطی ). رجوع به اِلید شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی الذ الذ. [ اَ ل َذذ ] (ع ن تف ) لذیذتر و بامزه تر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوشمزه تر. خوش طعم تر.خوشتر. خوش خوراک تر. بمزه تر. خوشخوارتر: و بدارابجرد... الذ الذ. [ اَل ْ ل َ ] (ع اِ موصول ) رجوع به اَللَّذ و اَلّذی شود. الز الز. [ اَ ] (ع مص ) لازم شدن چیزی بچیزی یا لازم شدن کسی را. باهم بودن و ترک نکردن . اَلزه وألز به الزاً، لَزِمَه ُ. (از ذیل اقرب الموار... الز الز. [ اَ ل َ ] (ع مص ) بی آرام گردیدن . مضطرب شدن . قلق . (از ذیل اقرب الموارد). الظ الظ. [ ] (علامت اختصاری ) رمز «الظاهر». نشانه و مختصر «الظاهر» یعنی ظاهراً. عالز عالز. [ ل ِ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: نام موضعی است که در شعر شماخ آمده است . (معجم البلدان ). علز علز. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) بی آرام گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چیره شدن سبکی بر شخص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از... علز علز. [ ع َ ل ِ ] (ع ص ) دردناک بی آرام که خواب نکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). علض علض . [ ع َ ] (ع مص ) جنبانیدن میخ و از قبیل آن برای برکندن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود