الفی
نویسه گردانی:
ʼLFY
الفی . [ اَ ] (اِخ ) احمد افندی . رجوع به احمدالالفی در این لغت نامه و معجم المطبوعات شود.
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
الفی . [ اَ ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به الف . (فرهنگ ناظم الاطباء). || افراخته شده . بلند و راست . (ناظم الاطباء). || خربنده . (یادداشت مؤلف...
الفی . [ اَ ف َ ] (ع عدد، ص ، اِ) تثنیه ٔ اَلْف . دو هزار. الفین . رجوع به الفین شود : سال سیصد سرخ می خور سال سیصد زردمی لعل می الفین شهر وا...
الفی . [ ] (اِخ ) سیف الدین قلاون سلطان مصر. منکو تیمور با وی محاربه کرد. رجوع به حبیب السیر چاپ سنگی تهران جزء اول از ج 3 ص 38 و همین کت...
تاریخ الفی، نام کتابی است که به دستور اکبرشاه در هندوستان نوشته شده است و به زبان فارسی است. این کتاب دربرگیرنده ی احوال پادشاهان اسلام از آغاز تا زما...
قلاون الفی . [ ] (اِخ ) رجوع به سیف الدین قلاون الفی ، منصور شود.
علفی . [ ع َ ل َ] (ص نسبی ) از علف . || نوعی پارچه است .- ابریشم علفی ؛ پارچه ای که از ابریشم مصنوعی (غیرطبیعی ) ساخته شده باشد.
گز علفی . [ گ َ زِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزانگبین است . رجوع به این مدخل شود.
بید علفی . [ دِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید پاکوتاه . صفصاف صغیر. (واژه نامه ٔ گیاهی ص 162).
ازمک (Cardaria draba)
اسفناجspinacea
اویارسلام (Cyprus rotundus)
بابونه
بادرنجویه (فرنجمشک)
بارهنگ سرنیزهای (کاردی) (Plantago lanceolata)
باقلا...