الو
نویسه گردانی:
ʼLW
الو. [ اَل ْوْ ] (ع مص ) تقصیر کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (ترجمان علامه تهذیب عادل ) (آنندراج ). کوتاهی و درنگ کردن در کاری . اُلُوّ. اُلی ّ. (از اقرب الموارد). || توانستن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (اقرب الموارد). || (اِ) عطیه . نعمت و بخشش . || پشک گوسفند. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
آل و ادویه . [ ل ُ اَدْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادویه و جز آن . و از آن فلفل ، زردچوبه ،دارچین ، هیل ، میخک ، بیخ جوز و امثال آن مراد ...
آل و اوضاع . [ ل ُ اَ /اُو ] (اِ مرکب ، از اتباع ) فزونیها. زوائد بسیار.
آل و عطاری . [ ل ُ ع َطْ طا ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آل عطاری . آخریان و کالای عطاری از حنا و رنگ و قند و فلفل و زردچوبه و دارچین و نخ و سوزن ...