الوا. [ اَل ْ
/ اِل ْ ]
۞ (اِ)
۞ نام رستنیی است بغایت تلخ که در دواها بکار برند و آن مسهل بودو آنچه در سقوطره شود بهتر باشد. (فرهنگ جهانگیری ).صمغی دوایی است بسیار تلخ و نام دیگر آن بفارسی چدرو است . (از فرهنگ نظام ). درختی است معروف که عصاره ٔ آن صبر است و در هند بسیار بلند و بهترینش سقوطری است که در جزیره ٔ سقوطره میشود و گاهی آن عصاره را نیزگویند که عبارت از صَبِر باشد چنانکه در «سامی » آورده و مشهور نیز همین است . (فرهنگ رشیدی ). صمغی باشد بسیار تلخ و آنرا بعربی صَبِر گویند. (هفت قلزم ) (ازفرهنگ سروری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان قاطع). علوا. صبر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). قسمی از گیاهان یاس بنفش که دارای برگهای کلفت است و از آن صمغی تلخ بدست می آید که مسهل است . این گیاه در افریقا و آسیا و آمریکا کاشته میشود و شیره ٔ آن مصلح معده است و در رنگرزی نیز بکار می رود. معروفترین الوا الوای سکترین (سقوطری )
۞ از ناحیه ٔ سکوترا
۞ است . (لاروس )
: ز خشمش تلخ تر چیزی نباشد در جهان هرگز
ز تلخی خشم او نشگفت اگر الوا شود حلوا.
فرخی .
رسول صلوات اﷲ علیه گفت : خشم ایمان را همچنان تباه کند که الوا انگبین را. (کیمیای سعادت ).
چون ز دست دوست خوردی بایدت در خوان جان
۞ لقمه ٔ حلوا
۞ و الوا هر دو یکسان داشتن .
سنایی (از جهانگیری ).
ز کین و مهر او گردون نماید رنج وراحت را
ز قهر و لطف او دوران دهدحلوا و الوا را.
شمس الدین شرفشاه (از انجمن آرا).
زحل باقدر او دون و اجل با تیغ او بیکس
عسل با خشم او الوا سقر با عفو او کوثر.
امینی (از سروری ).