الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین م...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن الیاس (امیر...). در سال 322 هَ . ق . که معزالدوله به اشاره ٔ برادر بزرگتر خود عمادالدوله به قصد تسخیر کرمان روان شد...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن الیاس آغاجی بخاری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی آغاجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اماجور، علی بن ابی قاسم عبداﷲبن اماجور منجم ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی القاسم ...) و به ابن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن امراﷲحنائی . رجوع به علی حناوی زاده (ابن محمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ام ولد، علی بن عبدالعزیز،بن حسام بن حامد رومی ، مشهور به ابن ام ولد و ولدزاده ٔ رومی . رجوع به علی رومی (ابن عبدال...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن امیر ارغونشاه جونی قربانی (علی بیک ...). پدر او امیر ارغونشاه جونی قربانی حاکم نیشابور بود، و خود علی بیک بر حدود مرو...
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن امیر علی قوشچی (امیر شیخ ...). وی از امرای سلطان ابوسعید بود. و ابوسعید در سال 730 هَ. ق . وی را بهمراهی خواجه علاءا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن امیر محمد برندق برلاس (میرزا علی بیک ...). از شاهزادگان تیموری . رجوع به علی بیک بن امیر محمد... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن امیر مؤیدارلات . وی در هنگام لشکرکشی دوم امیر تیمور گورکانی به خراسان ، همراه او بود. و امیر تیمور درین جنگ قلعه ٔ...