الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بخاری ، علی بن احمدبن عبدالواحد مقدسی حنبلی ، مشهور به ابن بخاری و ملقب به فخرالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بدربن خورشیدبن ابی بکر (امیر...). رجوع به علی لر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بدربن شجاع الدین خورشیدبن ابی بکر (امیر...). رجوع به علی لر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بذیمة. محدث است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بُرَید ابودعامه ٔ قیسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قیسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بری ، نام او علی بن محمدبن علی بن محمدبن حسین رباطی مغربی مالکی ، مشهور به ابن بری و مکنی به ابوالحسن است . رجو...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن بری سودانی . رجوع به علی سودانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بسام ، نام او علی بن محمدبن نصربن منصوربن بسام عبرتائی بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام است . رجوع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بسام شنترینی اندلسی ، مکنی به ابوالحسن (477 - 542 هَ . ق .). ادیب و شاعر و مورخ رجوع به ابن بسام و به کتب ذیل ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بطال ، علی بن خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی مالکی ، مشهور به ابن لجام و ابن بطال ، و مکنی به ابوالحسن . رجو...