الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیل مرصفی (یا مرصفاوی ) مصری مدنی شافعی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین . رجوع به علی مرصفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خواجه بهاءالدین محمد جوینی ، نواده ٔ خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان . رجوع به علی جوینی (ابن بهاءالدین محمد...) شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوود. او افسانه ها از زبان حیوان می کرده است . (از الفهرست ابن الندیم ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوود. کلیله و دمنه را به شعر کرده است . (از الفهرست ابن الندیم ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوود. منجم فاضل و مقدم . او راست : کتاب الامطار. (از الفهرست ابن الندیم ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوود (یا داوودبن داوود)، مکنی به ابوالمتوکل و ملقب به ناجی . محدث است . و نیز رجوع به ابوالمتوکل شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوودبن ابراهیم جوهری ، مشهور به ابن صیرفی . رجوع به علی جوهری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوودبن جراح ، مکنی به ابوالحسن . وزیر و کاتب المقتدرباﷲ عباسی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 377).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوودبن سلیمان اصفهانی ، ملقب به صائن الدین . رجوع به علی اصفهانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوودبن سلیمان جوهری مصری شافعی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی جوهری شود.