الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۴ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوودبن یحیی بن کامل بن یحیی بن جباره ٔ زبیری قرشی اسدی ، ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی زب...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن داوودبن یوسف رسولی ، مشهور به مجاهد رسولی . رجوع به علی رسولی (ابن داوود مؤید...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوود بغدادی . کاتب زبیدة بنت جعفر. رجوع به علی بغدادی (ابن داوود...) شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن داوود خطیب جوهری ، مشهور به ابن صیرفی .رجوع به علی جوهری (ابن داوودبن ابراهیم ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن دبیس بن صدقةبن منصور اسدی مزیدی . اسدی بود. رجوع به علی مزیدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن دریهم ، علی بن محمدبن عبدالعزیزبن فتوح بن ابراهیم تغلبی موصلی دمشقی شافعی ، مشهور به ابن دریهم و ملقب به تاج ال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن دقیق العید، علی بن محمدبن علی بن وهب بن مطیع قشیری شافعی ، ملقب به محب الدین و مشهور به ابن دقیق العید. رجوع به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن دلدار علی لکهنوئی هندی . رجوع به علی لکهنوئی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ذری حضرمی . رجوع به علی حضرمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رافع. مولای پیغمبر (ص ).وی در عهد پیغمبر (ص ) متولد شد و پیغمبر اکرم وی را«علی » نام نهاد. (از الاصابه ٔ ابن حجر ج 5، ...