اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ رجوع به الیاس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۸ ثانیه
باب عالی . [ ب ِ ] (اِخ ) دربار سلاطین عثمانی ، ترجمه ٔ عالی قاپو (درب عالی ). یا آلا قاپو (در سرخ ). دربار سلطان عثمانی . || اسلامبول . استانب...
الی الابد. [ اِ لَل ْ اَ ب َ ] (ع ق مرکب ) پیوسته . همیشه . دائماً. تا روزگار هست . و رجوع به دزی ج 1 شود.
الی الحال . [ اِ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) تاکنون . تا حال . الی الاَّن . هنوز. و رجوع به الی الاَّن شود.
باغ عالی . [ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 45 هزارگزی جنوب خاوری سارودئیه به جیرفت واقع است ...
علی بالی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن لالی بالی رومی حنفی . مشهور به منق و ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی منق شود.
عالی همتی .[ هَِ م م َ ] (حامص مرکب ) بلندهمتی . جوانمردی . سخاوت . (ناظم الاطباء). رجوع به عالی همت شود : ز عالی همتی گردن برافرازطناب هرزه...
علی جمالی . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد جمالی حنفی رومی زنبیلی ، ملقب به علاءالدین فقیه بود و در 932 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1...
علی جمالی . [ ع َ ی ِج َ ] (اِخ ) ابن محمد جمالی حنفی . فقیه متوفی بسال 931 هَ . ق . وی مدتی سمت مفتی بلاد روم را به عهده داشت . او راست ...
علی جمالی . [ ع َ ی ِ ج َ] (اِخ ) ابن محمد میلی جمالی تونسی مالکی . متکلم و مفسر و ساکن مصر بود که در سال 1248 هَ . ق . درگذشت .او راست : 1 -...
برام عالی . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ عالی و جمالی هفت لنگ (بختیاری ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۵۷۹ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.