اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جعفر. از ذریه ٔ جعفر طیار. رجوع به علی جعفری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن جعفربن نجیح بن بکر بصری ، مشهور به ابن مدینی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جعفربن یحیی بن بکربن سعید بصری ، مشهور به ابن مدینی و ملقّب به ابوالحسن . رجوع به علی بصری . (ابن عبدا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حجه ٔ حموی حنفی ، ملقّب به تقی الدین ومکنّی به ابوبکر. ادیب و شاعر بود. او راست : 1- امان الخائفین من امة ...
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن حسن بن جهضم همدانی مکی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهضم . رجوع به علی همدانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بن حمزه ٔ حمزی (شریف ...) ملقّب به جمال الدین . امیر یمن . رجوع به علی حمزی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسین بن ابی بکر اردبیلی تبریزی شافعی ، ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی تبریزی (ابن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حمدان ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به سیف الدولة. رجوع به سیف الدوله و به آثارالباقیه ٔبیرونی ص 133 و لباب ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن خالدبن یزیدبن معاویةبن ابی سفیان ، اموی سفیانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سفیانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن خلف بن محمدبن عبدالرحمان بن عبدالملک انصاری مالکی ، مشهور به ابن نعمة و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.