الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۴ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالمؤمن زواوی مغربی مالکی . رجوع به علی زواوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالنبی بن محمد طسوجی . رجوع به علی طسوجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحد مقدسی حنبلی ، مشهور به ابن بخاری و ملقب به فخرالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بخاری شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان بن محمدبن اسحاق سلمی مناوی قاهری شافعی . رجوع به علی مناوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عرام بن احمد ربعی اسوانی . رجوع به علی ربعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن احمد ارموی حنبلی ، ملقب به زین الدین . رجوع به علی ارموی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن بندار یزدی حنفی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی یزدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن سلیمان فالی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی فالی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن عبدالمنعم ،مشهور به ابن هبل و خلاطی ، و ملقب به مهذب الدین ، و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن هبل ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمدبن جعفربن عبداﷲبن حسین بن علی بن ابی طالب ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی عقیقی شود.