الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمدبن دواس القنا الواسطی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن واسطی . از معاریف علمای نجوم . رجوع به...
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن احمدبن علی جندی یمنی . رجوع به علی جندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی شریشی ، مشهور به ابن لبال و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی شریشی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی عرشانی یمنی . رجوع به علی عرشانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی کزبری ، ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی کزبری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمربن محمدبن احمد بوشی انصاری ، ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بوشی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن فضل أربکی . رجوع به علی أربکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن محمد حسنی یمنی ، مشهور به داعی . رجوع به داعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن موسی ، مشهور به مصباح زرویلی . رجوع به علی زرویلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن ابراهیم حسینی مشهدی أحسائی ، ملقب به جمال الدین . رجوع به علی أحسائی شود.