اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۸ ثانیه
محبت شما پایدار
الی غیرالنهایة. [ اِ لا غ َ رِن ْ ن ِ ی َ ] (ع ق مرکب ) همیشه و دائماً. (ناظم الاطباء). تا بی نهایت .
تحتیم الی حدشی . [ ت َ م ِ اِ ح ُ ] (اِخ ) رجوع به تحتیم حدشی شود.
حرکت علی التوالی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ع َ لَت ْ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح هیئت قدیم بطلمیوسی ) رجوع به حرکت متوالی شود.
الداعی الی الحق . [ اَدْ دا اِ لَل ْ ح َق ق ] (اِخ ) رجوع به داعی الی الحق و تاریخ گزیده چ انگلستان (فهرست ) و حبیب السیر چ خیام (فهرست ...
عالی مرتبت گردیدن . [ م َ ت َ ب َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مقام عالی و رفیع بدست آوردن .
افوض امری الی ا. [ اُ ف َوْ وِ ض ُ اَ اِ لَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ) کار خود را به خدا بازمیگذارم . (یادداشت مؤلف ). کار خویش را به خدا وا...
چاله ٔ عالی احمدان . [ ل َ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرامرزان بخش بستک شهرستان لارک در 36 هزارگزی جنوب فرامرزان در شمال کوه د...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۵۷۹ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.