گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۴۳ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدجشوبی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جشوبی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد حریشی فاسی مالکی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حریشی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد حسینی عاملی ، ملقب به تاج الدین . رجوع به علی عاملی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد خرد یمانی . فقیه قرن دهم هجری . رجوع به علی خرد شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد خرقانی (یا علی بن جعفر)، مکنی به ابوالحسن . از بزرگترین مشایخ صوفیه ٔ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد خیالی بن ابراهیم گلشنی ، مشهور به صفوتی . رجوع به علی صفوتی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمددریدی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دریدی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدراسبی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی راسبی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدزنبیر، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی زنبیر شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد سماقه ٔ عاملی مشغری . رجوع به علی سماقة شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ صفحه ۳۷ از ۵۷۹ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود