گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۲ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن علی نجیب رودباری . رجوع به علی رودباری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن محمدبن عمربن ایوب ، ملقّب به نورالدین . از امرای ایوبی . رجوع به علی ایوبی (ابن محمود مظفربن محمد...) شو... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن مسعودبن محمودبن محمدبن محمدبن محمدبن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی ، مشهور به مصنفک و مل... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن محمد رابض بدخشانی . رجوع به علی رابض شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمود استرآبادی مکی . رجوع به علی استرآبادی (ابن کمال الدین محمود...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمود امین . رجوع به علی امین شود. علی علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن محمود ریماوی . رجوع به علی ریماوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمود عاملی مشغرائی . رجوع به علی مشغرائی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمود کرمانی شافعی ، ملقب به ضیاءالدین . رجوع به علی کرمانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن کعبی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی کعبی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۶۷ ۱۶۸ ۱۶۹ ۱۷۰ ۱۷۱ صفحه ۱۷۲ از ۵۷۹ ۱۷۳ ۱۷۴ ۱۷۵ ۱۷۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود