گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۲ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد مصری ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی مصری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد مغازی زواوی . رجوع به علی مغازی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد مناوی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالهمم . رجوع به علی مناوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد منجوزانی بلخی . رجوع به علی منجوزانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد میلی جمالی تونسی مالکی . رجوع به علی جمالی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نجری یمانی زیدی ، مشهور به ابن هطیل . رجوع به علی نجری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نجوی وزیر، مکنّی به ابوالمکارم . رجوع به علی نحوی (ابن محمد...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نسوی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی نسوی (ابن محمد...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمد نهاوندی نحوی . رجوع به علی نهاوندی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری . رجوع به علی نیشابوری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۶۵ ۱۶۶ ۱۶۷ ۱۶۸ ۱۶۹ صفحه ۱۷۰ از ۵۷۹ ۱۷۱ ۱۷۲ ۱۷۳ ۱۷۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود