گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه واژه معنی علی بیگ لو علی بیگ لو. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق مرکزی ، شهرستان خیاو. این ده مشهور به علی محمدلو است . رجوع به علی محمدلو است . (از فر... علی بنه سی علی بنه سی . [ ع َ ب ُ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند، بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 16 هزارگزی باختر گرمی و 2 هزارگزی را... علی حائری علی حائری . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن علی طباطبائی حائری (علی نقی ...). رجوع به علی نقی شود. علی حائری علی حائری . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن محمد بغدادی حائری ، مشهور به درویش . رجوع به علی بغدادی شود. علی حائری علی حائری . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن عبدالحسین بن علی اصغر حائری ایروانی . فقیه و اصولی بود و به سال 1301 هَ . ق . درگذشت او راست : 1- حاشیه... علی حائری علی حائری . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی . رجوع... علی حائری علی حائری . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن محمدحسین شهرستانی حائری . رجوع به علی شهرستانی شود. علی حائری علی حائری . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن منصوربن محمدبن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی ... علی حنائی علی حنائی . [ ع َ ی ِ ح ِن ْ نا ] (اِخ )ابن محمدبن ابراهیم دمشقی حنائی ، مکنّی به ابوالحسن . حافظ و ناقد و قاری بود. در سال 370 هَ . ق . متول... علی علائی علی علائی . [ ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد. ملقب به علاءالدین . رجوع به علی شیرازی (ابن محمد...) شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۵۱ ۳۵۲ ۳۵۳ ۳۵۴ ۳۵۵ صفحه ۳۵۶ از ۵۷۹ ۳۵۷ ۳۵۸ ۳۵۹ ۳۶۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود