اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۳.۳۱ ثانیه
علی بهادر. [ ع َ ی ِ ب َ دُ ] (اِخ ) وی نخستین کس از سپاه هلاکوخان مغول بود که به باروی بغداد رفت لذا پس از زوال دولت عباسی و تسلط هلاک...
علی بهادر. [ ع َ ی ِ ب َ دُ ] (اِخ ) (امیرشیخ ...) وی از امرای میرزا ابوالقاسم بابر بود. و در حدود سال 853 هَ . ق . از طرف میرزا بابر مأمور دفع...
علی بهادر. [ ع َ ی ِ ب َ دُ ] (اِخ ) (شیخ ...) وی ازامرای دلیر امیرتیمور گورکانی بود. و با امیرتیمور در هنگام لشکرکشی به خراسان همراه بود و ام...
علی بلنسی . [ ع َ ی ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی ، مکنّی به ابوالحسن . وی عالم در زبان و ادبیات ...
علی بلنسی . [ ع َ ی ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن عطیةبن مطرف بن سلمه ٔ لخمی بلنسی ، مشهور به ابن زقاق و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی لخمی و...
علی بلنسی . [ ع َی ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن سلمه ٔ مخزومی بلنسی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مخزومی شود.
علی بیاری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدسعید بیاری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سعیدی (ابن محمد...) شود.
علی بیاضی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بیاضی . متکلم و مناظر قرن ششم هجری . وی در دارالنقابه ٔ ۞ ری سکنی داشت .او راست : 1 - الاح...
علی بیاضی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمدبن یونس بیاضی عاملی نباطی ، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابومحمد. متکلم بود و ...
علی بیاعی . [ ع َ ی ِ ب َی ْ یا ] (اِخ ) ابن حسین بیاعی خوارزمی ، ملقّب به مجدالدین . محدث بود و در سال 202هَ . ق . ۞ «شرح السنة» را از ابوا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.