گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۰ ثانیه واژه معنی علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکربن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی ، مشهور به نقیب الاشراف . رجوع ... علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ](اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری . رجوع به علی ببلاوی شود. علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن دقماق حسینی ، ملقّب به زین الدین . وی در سال 806 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : نزهةال... علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن رضابن محمدبن حمزه ٔ حسینی موسوی طوسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان . رجوع ... علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی جرجانی حسنی حنفی ، مشهور به سیدشریف و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جرجانی شود. علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین بن محمدعلی بن محمدحسین بن محمدعلی حسینی مرعشی . رجوع به علی مرعشی شود. علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی ، مشهور به حکیم . رجوع به علی حکیم شود. علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی ، مشهور به حکیم . رجوع به علی حکیم شود. علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدعلی حسینی میبدی یزدی . رجوع به علی یزدی شود. علی حسینی علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن منصوربن محمدبن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۳۷ ۴۳۸ ۴۳۹ ۴۴۰ ۴۴۱ صفحه ۴۴۲ از ۵۷۹ ۴۴۳ ۴۴۴ ۴۴۵ ۴۴۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود