اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۰ ثانیه
علی الاجمال . [ ع َ لَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) مجملاً. بطور مجمل و نامعلوم . براجمال . باجمال . و رجوع به اجمال شود.
علی الاحتیاط. [ ع َلَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) احتیاطاً. ازروی احتیاط. بنابر احتیاط. ازروی دوراندیشی . و رجوع به احتیاط شود.
علی انصاری . [ ع َل ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ابوبکر انصاری شافعی ،مشهور به کلبشی و کلبشاوی . از فضلای قرن نهم هجری بود که در سال 840 ...
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بلنسی شود.
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ )ابن ابراهیم بن محمدبن همام بن محمدبن ابراهیم بن حسن انصاری دمشقی ، مشهور به ابن شاطر و مطعم و ملقّب به ...
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی بن ابی بکربن عمربن احمدبن عبدالرحمان بن محمد خزرجی انصاری مکی شافعی ، مشهور به ابن ج...
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمد. فقیه حنفی بود و وفات او بعد از سال 968 هَ . ق .روی داد. او راست : الصوارم الهندیة فی الطوائف ال...
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی ، مشهور به ابن باذش و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن باذش ...
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمربن محمدبن احمد بوشی انصاری ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی پوشی ...
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدقرافی انصاری مصری شافعی . رجوع به علی قرافی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.