گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۷ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدری قونوی ، ملقّب به بدرالدین . رجوع به علی قونوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقه ، ملقّب به مؤتمن الدوله . وی از خاندانی بزرگ و مردی نیکوسیرت و نیکوخلق و متعبد و متدین بود و با وجودی که از... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقة. نام او علی بن احمد مصری شامی شافعی اشعری ، و مشهور به ابن صدقة است . رجوع به علی مصری (ابن احمد مصری ...) ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقةبن علی بانقوسی حلبی مصری شافعی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی بانقوسی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقةبن منصور سرمینی ، مکنّی به ابوالفتح . رجوع به علی سرمینی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صعب بن بکر. جد جاهلی . رجوع به علی بن بکربن وائل شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صفار. علی بن یوسف بن شیبان ماردینی ، مشهور به ابن صفار و ملقّب به جلال الدین . رجوع به ابن صفار و نیز به علی بن ی... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صُفدان علی بن محمدبن موسی بن سعیدبن مهدی انباری مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به حُسنُس و مشهور به ابن صفدان . ر... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صفدربن صالح رضوی قمی کشمیری . رجوع به علی رضوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صلاح ... نام او علی بن محمد (صلاح الدین الناصر)بن علی (المهدی )بن محمد حجاج بن یوسف زیدی ، و مکنّی به ابوالحسن و م... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ صفحه ۹۲ از ۵۷۹ ۹۳ ۹۴ ۹۵ ۹۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود