اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ام

نویسه گردانی: ʼM
ام . [ اَ ] (پیشوند) اَن . علامت سلب است در مثال امرد و انبره بمعنی شتر بی مو، مثل این است که یکی سلب مرد و دیگری سلب بَرَگی است . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
ام الغلیظ. [ اُم ْ مُل ْ غ َ ] (ع اِ مرکب ) ۞ در اصطلاح تشریحی آن پرده از دماغ را گویند که بسطح اندرونی استخوان های کله گسترده و چسبیده ...
ام الکتاب . [ اُم ْ مُل ْ ک ِ ] (ع اِمرکب ) فاتحه ٔ کتاب (قرآن )، زیرا در هر نماز بدان ابتدا می شود. (از لسان العرب ). سوره ٔ فاتحه از قرآن . (از...
ام المنزل . [ اُم ْ مُل ْ م َ زِ ] (ع اِ مرکب ) زن . کدبانو. زوجه . (آنندراج ).
ام المثوی . [ اُم ْ مُل ْ م َ وا ] (ع اِ مرکب ) زن . (منتهی الارب ). زنی که مرد پیش او منزل و مأوی می کند. (از لسان العرب ). زن کدبانو و خان...
ام السخال . [ اُم ْ مُس ْ س ِ ] (ع اِ مرکب ) بز. (ناظم الاطباء). رجوع به سخله و سخال شود.
ام السلمه . [ اُم ْ مُس ْ س َ ل َ م َ ] (اِخ ) رجوع به ام سلمه شود.
ام السلیط. [ اُم ْ مُس ْ س َ ] (اِخ ) دهی است در یمن . (از تاج العروس ) (از معجم البلدان ). و رجوع به معجم البلدان شود.
ام السماء. [ اُم ْ مُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) کهکشان . (ناظم الاطباء).
ام الطرفه . [ اُم ْ مُطْ طَ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 6 هزارگز...
ام الطریق . [ اُم ْ مُطْ طَ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شاهراه . (از لسان العرب ) (از ت...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.