گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ام نویسه گردانی: ʼM ام . [ اُ ] (اِخ ) ۞ نام رودی است در ایالت تومسک از ناحیه ٔسیبری . رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ذیل اوم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه واژه معنی ام العین ام العین . [ اُم ْ مُل ْ ع َ ] (اِخ ) آبی است نزدیک سمیراء در راه مکه . (از تاج العروس ). و رجوع به معجم البلدان شود. ام الغول ام الغول . [اُم ْ مُل ْ ] (ع اِ مرکب ) نره . (المرصع). آلت مرد. ام الفرج ام الفرج . [ اُم ْ مُل ْ ف َ رَ ] (ع اِ مرکب ) طعامی است که از گوشت و برنج و شکر ترتیب دهند. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) ... ام الفضل ام الفضل . [ اُم ْ مُل ْ ف َ ] (اِخ ) زینب دختر عبداﷲ مأمون خلیفه ٔ عباسی . وی در دانش و ادب مشهور بوده است . رجوع به ریحانةالادب ، ج 6 ص 230 ... ام الفضل ام الفضل .[ اُم ْ مُل ْ ف َ ] (اِخ ) لبابة الکبری مکناة به ام الفضل . دختر حارث الهلالیة مادر عبداﷲبن عباس بن عبدالمطلب عم پیغمبر اسلام بود. ر... ام البیت ام البیت . [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) زن خانه . کدبانو. (از المرصع). ام البیض ام البیض .[ اُم ْ مُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) شتر مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آتشخوار. نعامة. ظلیم . ام البشر ام البشر. [ اُم ْ مُل ْ ب َ ش َ ] (اِخ ) حواء. مادر آدمیان . ام الجیش ام الجیش . [ اُم ْ مُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) علم لشکر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ام الحرب شود. ام الحرب ام الحرب . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) رایت . (لسان العرب ). لوا. علم . و رجوع به ام الجیش شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ صفحه ۵۳ از ۷۴ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود