اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امر

نویسه گردانی: ʼMR
امر. [ اَ ] (ع مص ) فرمودن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ترتیب عادل )(آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). ضد نهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دستور دادن . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن وائله . رجوع به ابوطفیل در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن هِلال بن صعصعةبن عامر از قیس عیلان از عدنانیه . جد جاهلی است ، بطون رفاعه و بنوحجیر و بنوغریر از نسل وی بودند، که ...
امر اول . [ اَ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از صادر اول . (انجمن آرا).
ام عامر. [ اُم ْ م ِ م ِ ](ع اِ مرکب ) کفتار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(آنندراج ) (از المرصع). مشهورترین کنیه های اوست . (از المرصع). و من...
ام عامر. [ اُم ْ م ِ م ِ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 253 شود.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ساتو پیژ sâto peyž (ساتو از اوستایی: ثاتو: فعل + پیژ از مانوی: peys: امر) ****فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
امر حاضر. [ اَ رِ ض ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح صرف ، فعل امری است که بوسیله ٔ آن انجام دادن کاری از مخاطب خواسته شود. و رجوع ب...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۵۳ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.