امر
نویسه گردانی:
ʼMR
امر. [ اَ م َ ] (ع اِ)ج ِ اَمَرَة. پشته ها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نشانه ها که در راه گذارند از سنگ و جز آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از مراصد الاطلاع ) (از مؤید الفضلاء). و رجوع به امرة شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالاسد. رجوع به عمر مخزومی (ابن عبداﷲبن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبیدبن یعمر. رجوع به ابوالشعثاء (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی . رجوع به ابواسحاق سبیعی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن سعید فودودی . رجوع به عمر فودودی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمربن عبدالعزیزهباری قرشی ، مکنی به ابومنذر. سومین تن از ملوک بنی هبار در سند. رجوع به هباری (عمربن ع...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد سلمی . رجوع به عمر سلمی (ابن عبداﷲ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محیص . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ (عبیداﷲ) اقطع. رجوع به عمر اقطع (ابن عبیداﷲ...) شود.
عمر. [ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن محمدبن عبدالرحمان بن معاویةبن حدیج . مشهور به ابن ملاک . والی اسکندریه در قرن دوم هجری . وی ابتدا ا...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد. یکی از روات قرائت ابن عامر بواسطه ٔ یحیی بن حارث ذماری است . (از الفهرست ابن الندیم ).