امر
نویسه گردانی:
ʼMR
امر. [ اَ م َ ] (ع اِ)ج ِ اَمَرَة. پشته ها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نشانه ها که در راه گذارند از سنگ و جز آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از مراصد الاطلاع ) (از مؤید الفضلاء). و رجوع به امرة شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد دمشقی سلمی . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالوهاب . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن معمر. رجوع به عمر تیمی (ابن عبیداﷲبن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ اقطع. رجوع به عمر اقطع شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن اسنفداد کاتب . از شعرای مصر بود و دیوان او پنجاه ورقه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن عثمان بن شاهین . رجوع به ابوحفص (عمر...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن یعقوب مرینی . رجوع به ابوعلی (عمربن ابی سعید...) و عمر مرینی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عدیم . رجوع به ابن العدیم و عمر (ابن احمدبن هبةاﷲبن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علاء. وی از موالی و عامل مهدی عباسی بر طبرستان بود. او را از فرماندهان بزرگ و شخصی سخی و دوراندیش دانسته اند و...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابی طالب (ع ). مشهور به عمر اکبر. از فرزندان امیرالمؤمنین (ع ) است و مادر او ام حبیبة بوده است . و بطنی از...