امر
نویسه گردانی:
ʼMR
امر. [ اَ م َ ] (ع اِ)ج ِ اَمَرَة. پشته ها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نشانه ها که در راه گذارند از سنگ و جز آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از مراصد الاطلاع ) (از مؤید الفضلاء). و رجوع به امرة شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
مسجد عمر.[ م َ ج ِ دِ ع ُ م َ ] (اِخ ) رجوع به مسجد اقصی شود.
میانه عمر. [ ن َ / ن ِ ع ُل ْ ] (ص مرکب ) میانه سال . میانه سن . نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). میان سال . میانه سن .
کاریز عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد واقع در 14هزارگزی جنوب باختری صالح آباد سرراه مالرو عمومی صا...
کعب عمر. [ ک َ ع ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 50هزارگزی شمال باختری اهواز و کناررود کرخه با 2000نف...
کوتاه عمر. [ ع ُ ] (ص مرکب ) که عمرش کوتاه باشد. کوتاه زندگانی . کوته زندگانی . که مدت حیاتش طولانی نباشد : یکایک همی پروریشان به نازچه ک...
شخصیت افسانهای قصه حمزه. برای قصه حمزه رجوع شود به حمزه آذرک شاری.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نیمهعمر (به انگلیسی: Half-life) پارامتری در داروشناسی و در شاخه فارماکوکینتیک جای میگیرد و بنابه تعریف مدت زمانیست که نیمی از ماده فعال داروی وارد ش...
قاضی عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سهلان ساوجی . رجوع به قاضی ساوجی عمر شود.
قاضی عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن فخرالدین . رجوع به قاضی بیضاوی عمر شود.