اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امر

نویسه گردانی: ʼMR
امر. [ اَ م َ ] (ع اِ) کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و از آن است : ما بالدار امر؛ کسی در خانه نیست . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
عمر بغدادی . [ ع ُ م َ رِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان بن احمدبن محمدبن ایوب بغدادی ، مکنی به ابوحفص و مشهور به ابن شاهین . محدث ، حافظ، مو...
عمر ابزاری . [ ع ُ م َ رِ اَ ] (اِخ ) ابن ابی زیاد ابزاری . از مشایخ شیعه و از ائمه ٔ روات حدیث بود. (از فهرست ابن الندیم ).
عمر احموسی . [ ع ُ م َ رِ اِ ] (اِخ ) ابن عمرو. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر ادریسی . [ ع ُ م َ رِ اِ ] (اِخ ) ابن ادریس بن ادریس . وی امیر و از ادارسه ٔ مغرب اقصی بود. در آغاز بسال 213 هَ .ق . والی تکیباس و ترغة، ا...
عمر فودودی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن سعید فودودی . از وزرای زیرک و جبار فاس . وی ابتدا در خدمت سلطان ابوسلیم بود، سپس علیه ...
عمر فاخوری . [ ع ُ م َ رِ فا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان فاخوری بیروتی . نویسنده ای آرام طبع بود. به سال 1314 هَ .ق . در بیروت تولد یافت و دروس ح...
عمر شیبانی . [ ع ُ م َ رِ ش َ ] (اِخ ) ابن حسین . رجوع به ابوالحسین (عمربن ...) شود.
عمر شیبانی . [ ع ُ م َ رِ ش َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به عمر بامخرمة شود.
عمر مخزومی . [ ع ُ م َ رِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی ربیعه ٔ مخزومی قرشی ، مکنی به ابوالخطاب . وی در روزگار خود دقیق ترین و لطیف ترین شعرای ...
عمر مخزومی . [ ع ُ م َ رِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ (ابی سلمة) بن عبدالاسد مخزومی . وی صحابی بود و بسال دوم هجری در حبشه متولد گشت و پیغمبر (ص )...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.