اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امل

نویسه گردانی: ʼML
امل . [ اَ ] (ع اِ) اَمَل . رجوع به اَمَل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عامل دریا و کان . [ م ِ ل ِ دَرْ وَ / وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ).
بحث فروش و رقابت در آن برای تمامی فعالان این زمینه مهم است. برای موفقیت در فروش بخصوص در فروشگاه های زنجیره ای معتبر، استفاده از روش های نوین تبلیغات ...
آمل . [ م ُ ] (اِخ ) نام شهری بغربی جیحون بفاصله ٔ یک میل در راه بخارا از سوی مرو، مقابل فربرا یا فربر که بشرقی جیحون است و آن را عامه آ...
آمل . [ م ِ ] (ع ص ) امیدوار.
عمل . [ ع َ م َ ] (ع مص ) کار کردن . (منتهی الارب ). کار کردن و انجام دادن و ساختن . (از اقرب الموارد). || مبالغه نمودن در رنج و آزار کسی :...
عمل . [ ع َ م َ ] (ع اِ) کار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر کار و فعلی که بعمد و بقصد از حیوانی سر زند. (از اقرب الموارد). ج ، أعمال...
عمل . [ ع َ م ِ ] (ع ص ) برق پیوسته درخشنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد کارکن ، یا مرد که بر کار سرشته شده باشد و آن کار مطبو...
عمل . [ ع َ م َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
دهکده ی تابع یک شهرستان. (فرهنگ معین) سِبِه شهری است در میان بیابان؛ میان نهله و سیستان نهاده و از عمل کرمان است. (حدودالعالم ص 129)
آمل زم . [ م ُ زَ ] (اِخ ) آمل شط. آمل مَفازه . رجوع به آمل شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۸ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.