امن
نویسه گردانی:
ʼMN
امن . [ اُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ اَمون . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به امون شود.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
امن آباد. [ اَ ] (اِخ ) از آبادیهای فارس است که در پانزده فرسخی آباده قرار دارد. نام قدیمی آن برک بر وزن فلک بود. پیش از آبادی بیابانی ...
خواب امن . [ خوا / خا ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقابل خواب کلفت . (آنندراج ). خواب راحت : کمین گاه است خواب امن سیلاب حوادث رادل ...
آمن . [ م ِ ] (ع ص ) بزینهار. بازینهار. بی بیم . بی خوف . ایمن . استواردارنده بی بیمی .
آمن . [ م َ ] (ع ن تف ) استوارتر.
عمن . [ ع َ ] (ع مص ) جای گرفتن .(از منتهی الارب ). اقامت کردن . (از اقرب الموارد).
عمن . [ ع ُ م ُ ] (ع ص ، اِ) مقیمان . (منتهی الارب ). اقامت کنندگان . مفرد آن عَمون است . (از اقرب الموارد). باشندگان . مقیم گشتگان به جایی .
عمن . [ ع َم ْ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: حرف جر عن + مَن استفهامی که نون در میم ادغام شده ) از کی ؟ از چه کسی ؟ درباره ٔ چه کسی ؟
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.