امهار
نویسه گردانی:
ʼMHAR
امهار. [ اِ ] (ع مص ) کابین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کاوین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کابین کردن زنی را. || مهر زن را دادن . (از شرح قاموس ). || نکاح دادن زنی را با غیری بمهری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خواستگاری کردن زن را از غیر بر مهری .(از شرح فارسی قاموس ). || مهریه گردانیدن ناقه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || باکُرّه شدن اسب . (تاج المصادر بیهقی ). بچه آوردن مادیان . (از اقرب الموارد).امهرت الفرس ؛ بچه آورد آن مادیان . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
امهار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مُهْر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کره های اسب . (از اقرب الموارد). رجوع به مُهْر شود. || ج ِ ...
امهار. [ اَ ] (اِخ ) ذات امهار؛ موضعی است در بادیه . (از معجم البلدان ).
امهار. [ اَ رَ ] (اِخ ) ۞ یکی از ایالات کشور حبشه واقع در شمال دریاچه ٔ تسانا ۞ . مرکز آن شهر غندارات است که در سابق پایتخت حبشه بود. (ا...
ام امهار. [ اُ م ْ م ِ اَ ](اِخ ) نام پشته ای است . رجوع به معجم البلدان شود.