گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اند نویسه گردانی: ʼND اند. [ اَ ] (اِ) گلابه و کاه گل ۞ که بر بام و دیوار مالند. || غیبت و بدگویی . || رؤیای صادق . || کسی که بر بام و دیوار کاه گل میمالد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی اند اند. [ اَ ](عدد مبهم ) ۞ شمار مجهول از سه تا نه . (از برهان قاطع) (از غیاث اللغات ) (از هفت قلزم ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا). شمار نامعلوم... اند اند. [ -َ ند ] (ضمیر) ضمیر سوم شخص جمع. (حاشیه برهان قاطع چ معین ). سوم شخص جمع ضمیر فعلی و چون ملحق بفعل شود الف آنراساقط و بجایش فتحه ... اند اند. [ اَ ن ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح فیزیک ) الکترد متصل به قطب مثبت یک پیل . الکترودی که بار مثبت دارد. || سطح فلزی که در معرض نق... اند اند. [ اَ / َ-َن ْ ] (پسوند)مزید مؤخر امکنه : زرند، مرند، هرند، اشفند، اشند، پشند، برزند، سهند، کرند، اتسند. (یادداشت مؤلف ). اند اند and دانستین قصد کردن۱ و عزم کردن۲ تصمیم گرفتن ۳ پارسی غور اند اند ond دانستین مقصود ۱ مقصد۲ لاندس اند لاندس اند. [ اِ ] (اِخ ) ۞ نام دماغه ای در جنوب غربی انگلستان (کرنوال ). عاند عاند. [ ن ِ ] (ع ص ) شتر از راه برگردنده و میل کننده ج ، عُنّد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سرکش و به باطل ستیهنده . ردکننده ٔ حق . ... عاند عاند. [ ن ِ ] (اِخ ) (وَجْرة) روزی از روزهای عرب است . (از معجم البلدان ). عاند عاند. [ ن َ ] (اِخ ) وادیی است واقع در میان مکه و مدینه به مسافت یک میل ، پیش از سقیا که عایذ هم گویند. (از معجم البلدان ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود