انسر
نویسه گردانی:
ʼNSR
انسر. [ اَ س ُ ] (ع اِ) ج ِ نَسر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کرکسها. کرکسان . و رجوع به نسر شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
انصر. [ اَ ص َ ] (ع ن تف ) یارتر. یاری کننده تر:وجدت الحلم انصر لی من الرجال . (احنف بن قیس از یادداشت مؤلف ). || (ص ) مرد ختنه ناکرده . (م...
عنصر. [ ع ُ ص َ / ص ُ ] (ع اِ) داهیه و بلا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). داهیة. (اقرب الموارد). || همت و قصد. (از منتهی الارب...
عنصر.[ ع َ ص َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ).
ماده ی ساده [ترکیب نشده] و یکی از چهار ماده ی خاک و آب و هوا و آتش که ساختار همه ی چیزها هستند. (https://www.cnrtl.fr/definition/element) همتای پارسی ...
سست عنصر. (ص. ترکیبی). بی اراده. نااستوار. متلون. بوقلمون صفت. دون همت.